در تمام سالیانی که شاهد تکاپوی دستههای رنگارنگ سرنگونیطلب از ریز و درشتِ چپ و راست آن بودهایم، همواره اطلاق وابستگی آنها به یک نامْ برائتجوییِ همهشان را دربرداشته است. همگی آنها در مظان اتهام چنین وابستگیای یکصدا از شنیدن این نام گره به پیشانی انداختهاند؛ از شنیدن نام سازمان مجاهدین خلق.
تا نیم دهه پیش، دالهای شناسنامهدار لیبرالیسمْ در میانِ اپوزیسیونِ خواستارِ از میان رفتن شکاف جمهوری اسلامی ایران (ج.ا.ا) و امپریالیسم ایالات متحده هنوز سست نگشته بودند؛ دالهایی از قبیل لیبرالدموکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، و سبککارهای درهمتنیده با ابن دالها همچون رژیمچنجِ خشونتپرهیزِ جنبشسبزی و استحالهگرایی دوم خردادی. بروز این وضعیت چه در منظومهی اپوزیسیون خارجی و چه برای نیروهای سیاسی بورژوایی در داخلْ تلقی غالبی از مجاهدین را شکل میداد که بنابر آن، صیرورت این سازمان به سان استحالهی نهضتهای انقلابی قرون وسطی بود و همچون ابتذالی که این نهضتها با فاصله گرفتن از صدر مبارزاتی خود بدان دچار شده بودند.